جدول جو
جدول جو

معنی محجوب شدن - جستجوی لغت در جدول جو

محجوب شدن
محجوب گشتن: پنهان شدن رو نشان ندادن پنهان شدن پوشیدن شدن
تصویری از محجوب شدن
تصویر محجوب شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محسوب شدن
تصویر محسوب شدن
بشمار آورده شدن بحساب درآمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محبوس شدن
تصویر محبوس شدن
زندانی شدن حبس شدن زندانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرمانبردار شدن: پس حواس چیره محکوم تو شد چون خرد سالار و مخدوم تو شد، (مثنوی)، مغلوب شدن (در مناظره و غیره)، مغلوب شدن در دادگاه
فرهنگ لغت هوشیار
بهره مند شدن تمتع بردن: و جمهور اهل قلم از مطالعه آن محظوظ و بهره مند شوند
فرهنگ لغت هوشیار
ور تکیدن پر وندیدن، باز داشته شدن، هنجمان شدن محاصره شدن احاطه شدن، باز داشته شدن، باجرای حج دسته جمعی توفیق نیافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محشور شدن
تصویر محشور شدن
گرد آمدن باکسی
فرهنگ لغت هوشیار
سهشیدن درک شدن توسط یکی از حواس: گرز ها و تیغها محسوس شد پیش بیمار و سرش منکوس شد، (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
ز بهریدن بی بهره شدن باز داشته شدن از خیر و فایده بی نصیب شدن: و طایفه ای که فهم ایشان از ادراک علم عربیت قاصر و عاجز بود از فواید آن محروم و مایوس می شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرعوب شدن
تصویر مرعوب شدن
شکوهیدن ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصلوب شدن
تصویر مصلوب شدن
بدار آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معیوب شدن
تصویر معیوب شدن
آکدار شدن دارای عیب و نقص شدن عیب ناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغلوب شدن
تصویر مغلوب شدن
کالیدن شکست خوردن شکست یافتن شکست خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندوب شدن
تصویر مندوب شدن
انتخاب شدن برای اجرای مهمی: (من بنده بدان رسالت مندوب ... شدم) (نفثه المصدور. چا. یز. 31- 30)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منکوب شدن
تصویر منکوب شدن
مغلوب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منصوب شدن
تصویر منصوب شدن
برپا شدن، گمارده شدن بر پا شدن، گماشته شدن بشغلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محشور شدن
تصویر محشور شدن
((~. شُ دَ))
گرد آمدن با کسی (کسانی) در روز قیامت، معاشر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشروب شدن
تصویر مشروب شدن
((~. شُ دَ))
آبیاری شدن
فرهنگ فارسی معین
चापलूसी की गई
دیکشنری فارسی به هندی